سه شنبه 3 اسفند 1389برچسب:دانشگاه آزاد داريون,دانشگاه آزاد داريون,دانشگاه داريون,داريون, :: 14:17 :: نويسنده : حسین حیدری
ده سالم بود یه روزی . . .
دیروز عصر که از دوکون خیاطی بر می گشتم آخه من شاگرد خیاطم از نوع جوجه ش همون جوجو داشت بارون می بارید خیلی وقت بود بارون و رو گونه هام حس نکرده بودم خیلی چسبید نوکرتم خداجون رسیدم خونه رفتم دم پنجره قطره های بارون و که می خورد رو پشت بوم خونه ها رو تماشا کردم یاد کلاس چهارم دبستان به خیر وقتی که بارون می بارید تو حیاط مدرسه دستامونو می دادیم به هم و می چرخیدیم و می خوندیم
آخ که چه روزایی داشتیم...
عکس های خاطرات زندگی آخرین مطالب پیوندهای روزانه پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|